درکوی نیک نامان ما راگذرندادند
با غریبه ها نشستی دل خستمو شکستی تو چه اسون پا گذاشتی روی اون عهدی که بستی به خدا طاقت ندارم طاقت این همه دردو رفتی و تنها گذاشتی این دوتا دستای سردو دیگه بسه بی قراری دیگه بسه گریه زاری دیگه بسه دوری تو بسمه چشم انتظاری لحظه های بی تو بودن لحظه های پر درده تو کجایی که دل من داره دنبالت میگرده مرثیه خونمه بی تو خونه زندونمه بی تو اخ که رفتنت چه تلخ گریه مهمونمه بی تو
نوشته شده در شنبه 91/8/27ساعت
10:1 صبح توسط علی بی غم نظرات ( )
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |